دنیاپرستی در قالب توجیه تمایل به پیشرفت و آینده نگری
شیطان خیلی مکّار است و تکنیکهایش در گمراه کردن آدمیزاد، بسیار فراوان. بسیاری از کارهای ناپسند را ما در ابتدا می دانیم درست نیست و تمایل نداریم انجام دهیم، اما به تدریج ممکن است وضعیت فرق کند. شیطان گام به گام حرکت می کند و به طور ماهرانه ای در وقت مناسب حمله می کند. گاهی هم به اقتضای شرایط عقب نشینی می کند ولی هیچگاه از بنی آدم مایوس نمی شود. خطوات الشیاطین همین است دیگر. به تدریج در انسان نفوذ می کند تا آنجا که گاهی برای کار ناپسند، توجیه شرعی درست می کند و سوژه خود را سلاخی می کند.
یکی از تمایلات نفس، علاقه به دنیاست و این علاقه اگر کنترل نشود، انسان را به وادی هلاکت می کشاند که «حب الدنیا راس کل خطیئة». در توجیه دنیاپرستی، دو دلیل زیاد به گوش می خورد: آینده نگری و پیشرفت!
دو مثال بزنم:
1. بحث بر سر تجمل پرستی و دنیا طلبی و افزون خواهی انسان بود. به شوخی به همکاری که خانه دارد و در حال ساخت یک آپاراتمان 4 واحده با متراژ زیاد و به کمک وامهای گوناگون بود، گفتم، این همه واحد می سازی، باید خمسش را بدی! گفت اینها را برای بچه ها می سازم. انسان باید آینده نگر باشد، وضع کار خراب است و بچه ها باید سرپناهی برای شروع زندگی داشته باشند و توجیهات دیگر... بنده از شما می پرسم، کجای قرآن و اسلام آمده است که شما وظیفه دارید برای بچه های نابالغتان خانه تهیه کنید و آیا اگر تهیه نکنیم، مجازات خواهیم شد. آن هم در شرایطی که بخش عمده ای از پول را ناچار شوی با وامهای ناصواب تهیه کنی؟ ما که هر چه خواندیم دیدیم، انسان باید برای روزی کار کند اما غصه روزی آینده را نباید بخورد که در این صورت به خدا بدبین است... کدام امام یا بزرگی در اسلام را سراغ دارید که چنین رفتاری کرده باشد؟
2. اول عقد ما را مجبور به خرید فرش دستبافت کردند و با قرض و قوله این زور را پذیرفتیم. بعدا که کارد به استخوان خورد، برای تهیه سرپناه مختصری، فرصت را مناسب دیده و فرشها را با کلی توجیه برای همسر علیّه فروختم و از شر آنها خلاص شدم. فرشهایی که مرتب باید نگران می بودی که کثیف نشود و البته جز در زمان مهمانی، رنگ آنها را نمی دیدی چرا که زیر روفرشی پنهان بودند... گذشت و کمی دست و بالم باز شد، اصرار شروع شد که باید فرش دستبافت بخری. من هم حرف آخر را اول گفتم که من زیر بار فرش دستباف نمی روم. اینها برای ما مصداق بارز تجملات است که شما تنها می خواهی با آنها به دیگران فخر بفروشی و پز بدهی! ... نخیر تو مخالف پیشرفتی هنوز در قرن بوق زندگی می کنی. گفتم مزیت فرش دستباف نسبت به فرش ماشینی چیست؟ خیلی بهتره، خیلی هم خوبه، همه دارند فقط تو مخالفی. گفتم اکثرهم لایعقلون. بالا بری پایین بیای من فرش دستباف نمی خرم. نیازی هم به پیشرفت این مدلی ندارم! گفت پس حالا که اینطوره تو هم برو ماشینت رو بفروش یک ژیان بخر! گفتم: ماشین برای رفاه حال شما و فرزندان است، امکانات این ماشین مورد استفاده است ولی در مورد فرش اینجوری نیست...
امان از دست شیطان و امان از دست نفس اماره